خودم و خودش

دریچه ای به سوی تاریخ

خودم و خودش

دریچه ای به سوی تاریخ

خودم و خودش

زیر باران باید رفت ...
دوست را زیر باران باید دید ...
عشق را زیر باران باید جست ...
هر کجا هستم باشم ...
آسمان مال من است ...
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است ...
هر کجا هستم باشم ...
آسمان مال من است ...
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است....

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چارلز پنجم» ثبت شده است

۲۲شهریور

فون هربرشتاین سفیر معاصر امپراطوری روم مقدس می نویسد: «وضع زنان رقت بار است چون روس ها هیچ زنی را پاکدامن نمیدانند مگر آنکه در خانه محبوس شده و اجازه بیرون رفتن نداشته باشد.» هیچ زنی اجازه نداشت حتی با زن همسایه صحبت کند اما زنان فالگیر همه جا می رفتند.

سراسر کشور در بند خرافات بود. در همه طبقات جامعه، مسیحیت و شرک بهم آمیخته بود. هر رویداد کوچک زندگی معنایی داشت و حادثه ای را پیشگویی میکرد. مثلا صدا کردن گوش علامت آن بود که کسی مشغول بدگویی است. اگر انگشتان کسی میخارید نشان آن بود که سفری در پیش دارد. صدای غاز آتش سوزی را پیش بینی میکرد. اگر کسی آرزوی مرگ کسی را داشت باید مشتی از خاک زیر پای او را بردارد و با رمز و اشاره آن را در آتش بریزد. شنبه پیش از هفتمین یکشنبه عید پاک مردم در گورستان ها به رقص میپرداختند. پنجشنبه قبل از عید پاک برای احضار ارواح کاه می سوزاندند اما هیچ یک از این کار ها مانع رفتن مردم به کلیسا و رکوع و سجود و کشیدن علامت صلیب نمیشد.

در بین طبقه اشراف شکوه نماز عشا ربانی ارتدوکس روسی با شکوه البسه مومنان هماهنگی داشت. آنان وقتی به صحن وارد می شدند مانند کشیشان لباس های فاخر در بر میکردند. خداپرستان طبقات بالا کلاهی مخروطی به سبک کلاه های ایرانی با لبه پوست دوزی شده به سر می گذاشتند. چند پیراهن گلدوزی شده را یکی پس از دیگری روی هم می پوشیدند. بلندی این پیراهن ها تا سر زانو میرسید. روی این پیراهن ها ردایی زربفت بلند در بر میکردند و کمربندی زیر کمر می بستند که برجستگی شکمشان بیشتر نشان داده شود. به این کمربند خنجر و قاشقی آویزان بود. سرانجام روی تمام اینها قبای ابریشمی بلند با حاشیه پوست بر تن میکردند.

زنان طبقات اشراف بیشتر غرق لباس های فاخر بودند. بعضی از این البسه گشاد و برخی تنگ بود. بعضی ابریشم و بعضی زربفت و بعضی جواهر نشان و پوست دوزی شده بود. این زنان گیسوان خود را با کلاهی از پارچه کتانی لطیف که زیر چانه گره میخورد، می پوشاندند. گردن و مچ دستانشان پوشیده از جواهر بود. چکمه های بلندی از چرم رنگین مروارید دوزی شده به پا می گردند. بهتر است بگوییم زنان طبقات بالا به تمام معنی جواهر بودند و نمیتوانستند راحت و آسان حرکت کنند.

مردان روسی ریش خود را نمی تراشیدند این کار نشانه قدرت و موقعیت ممتاز آنان نزد خداوند بود چون خدا خودش هم ریش داشت!! :)

زن ها به صورت خود پودر و سرخاب فراوان می مالیدند نه برای زیبایی بل آن طوری که میگفتند برای پنهان داشتن شرم از نشان دادن پوست برهنه صورتشان بود. پوست برهنه بدن وسوسه ارتکاب دائمی گناه بود.