تاثیرات اندیشه های ایرانی و یونانی بر یکدیگر
پیوند ایرانیان با یونانیان از دوران هخامنشیان به صورت،ازدواج با یونانیان،داشتن سپاهیان مزدور یونانی،داشتن پزشکان و جراحان یونانی در خاندان شاهی و اشرافی هخامنشی امری عادی بود.از سویی اندیشه ی زردشت در استان های یونانی نشین که گاه در تصرف شاهان هخامنشی بود،بازتاب گگسترده ای داشت و از سوی دیگر، اندیشه ی ایرانی بر اثر جنگ ها و داد و ستد های بازرگانی در محیط یونانی رواج می یافت.
در دوران اشکانی و ساسانی نیز این پیوند مدنی و فرهنگی،سبب تاثیر اندیشه های فلسفی و مذهبی و صوفیانه ی کسانی مانند افلاطون،ارسطو،فلوطین و دیگران در ایران شد.در این آمد و شد فرهنگی،فلاسفه ی یونانی نیز از افکار مزدیسنا و میتراییسم و زروانی ایران و اندیشه های هندی متاثر شدند.
به دعوت خسرو انوشیروان،هفت تن از فیلسوفان نو افلاطونی از شاخه ی مکتب آتنی به ایران آمدند.این فیلسوفان زمینه ی آن چه را که بعد ها در ایران فلسفه ی مشرقی یا فلسفه ی خسروانی خوانده شد بنا نهاد.
روش نو افلاطونی به شکل های گوناگونش در تمام دوران ساسانی اندیشه ی فلسفی رایج بوده است. از آمیختگی مکتب نو افلاطونی و باور های زردشتی در دوران ساسانی ،حکمت خسروانی پدیدار شد.پتماس ایرانیان و یونانیان،آمدن یونانیان برای تحصیل حکمت مغان به نزد ایرانیان،رفتن ایرانیان برای آموزش فلسفه و حکمت به نزد یونانیان،حتی تا شهر آتن، سبب بازتاب هر چه بیش تر اندیشه های ایرانی در محیط یونانی شد. از جمله فیلسوفانی که عناصر تفکر ایرانی در سیستم فکری آنان تاثیرات بسیاری داشته، افلاطون است که خود بعد ها در افکار فیلسوفان کشور ما اثر ژرفی نهاد.
برخی از تاثیرات اندیشه های مزدیسنا بر فلسفه ی یونان از این قرار است:
1.آن گاه که افلاطون برای هر یک از اجسام یک صورت ذهنی و معنوی بیان کرد،به یقین باید گفت او از فروشی در آیین زردشت بی اطلاع نبوده است.
2.سهم اندیشه های مزدیسنا را به درستی می توان در فلسفه ی هراکلیت دید.
3.تاثیر شیوه ی اندرزگویانه ی ایرانی و روش های مرتاضانه ی هندی،به ویژه در فلسفه ی رواقی و کلبی کاملا آشکار است.
4.اندیشه ی نو افلاطونی متاثر از مهر پرستی بوده است.
افلاطون
اولین باره اسمش به گوشم خورده...