ملکه تامار
یکی از زیباترین سریالهای تاریخی رو که تا به حال دیدم، سریال تبریز در مهِ. دیشب که یکی از قسمت های پخش مجدد این سریال رو نگاه می کردم به نام خاندانی برخوردم که تا به حال درباره آن نه مطلبی را خوانده و نه شنیده بودم. خاندان باگراتیونی
درباره این خاندان تحقیق کردم و ضمن مطالعه درباره این خاندان گرجی، متوجه شدم که یکی از مشهور ترین پادشاهان این سلسله بانویی به نام «تامار» بوده و مقاله ی زیر رو درباره این بانو در ویکی پدیا خواندم
تامار (۱۱۶۰ تا ۱۸ ژانویه ۱۲۱۳) به عنوان ملکهای از سلسله باگراتیونی ها از سال ۱۱۸۴ تا ۱۲۱۳ میلادی بر گرجستان حکومت کرد که دوران سلطنت او دورهٔ اوج اعتلای فرهنگ و تمدن گرجی و عصر طلایی تاریخ گرجستان به شمار میآید. جایگاه او به عنوان بالاترین مقام زن در حکومت گرجستان و حق حاکمیت او با لقب «پادشاه» در منابع تاریخی قرون وسطی تأیید شده است.
تامار فرزند گیورگی سوم پادشاه گرجستان بود که در سال ۱۱۷۸ از سوی پدرش به عنوان حاکم گرجستان در کنار حکومت پدر (در قالب ساختار حکومتی دوپادشاهانه) اعلام شد، اما پس از مرگ گیورگی و به قدرت رسیدن مطلق تامار، او با مخالفتهایی از سویی طبقهٔ اشراف گرجستان مواجه شد. تامار در برطرف نمودن این مخالفتها موفق بود و پس از آن در روابط خارجی خود نیز سیاستهایی را دنبال کرد که موجب کاستن از خصومت ترکان سلجوقی شد. تامار توانست با تکیه بر موفقیتهای پیشینیان خود در اتحاد قفقاز و ساختن ارتشی قدرتمند، اقداماتی را در جهت آبادانی بیشتر گرجستان زده و عصر طلایی گرجستان را رقم بزند. پس از مرگ تامار و وقوع حملات مغول ها به گرجستان، همهٔ آن آبادانیها به ویرانی تبدیل شد.
تامار دو بار ازدواج کرد، در سال ۱۱۸۵ با یوری بوگولیوبسکی شاهزادهای از روس کیف ازدواج کرد که دو سال بعد از او جدا شد. چهار سال بعد از این جدایی یعنی در سال ۱۱۹۱ با داود سوسلان شاهزادهای از الانیا ازدواج کرد و حاصل این ازدواج گیورکی چهارم و روسودان دو پادشاه متوالی گرجستان پس از تامار بودند.
شرکت تامار و وابستگی او با دورهٔ موفقیتهای سیاسی، پیروزیهای نظامی و برتریهای فرهنگی، ترکیب شده با نقش او به عنوان یک زن، منجر به ایدهآل سازی او در هنر های گرجی و حافظهٔ تاریخی گرجستان شده است. او به عنوان یک سمبل مهم در فرهنگ عامیانه گرجی باقی ماند و همچنین توسط کلیسای ارتدکس روسی نیز با عنوان «تامار پادشاه صالح منزه» در شمار قدیسان آمده است.
گفته میشود که «خورشید خانوم» از تصویر ملکه تامار اقتباس شده است.
ملکه تامار از نسل داویت چهارم و فرزند گیورکی سوم بود. گیورگی سوم او را در زمان حیات خود به پادشاهی رسانده بود. به تخت نشستن زن شکستن سنت چندین قرن بود اما این (نشستن زن بر تخت پادشاهی) آنرا نیز ثابت میکرد که عصر بشر دوستی و پیشرفت فرارسیده بود وقتی زن مورد احترام مخصوص قرار گرفته بود. به قولشوتا روستاولی شاعر هم عصر ملکه تامار: «فرزند شیر، شیر است، خواه مذکر و خواه مونث باشد».
در اولین سالهای پادشاهی تامار مبارزهٔ طبقاتی بسیار شدید شده بود. اشراف فئودال خیلی سعی کردند امتیازات سیاسی از دست رفته را بر گردانند و تامار هم مجبور شده بود بعضی از امتیازها را به آنها واگذار کند اما ملکه دانا به زودی موقعیت خود را تحکیم کرد و هم در مسایل سیاسی داخلی و هم در سیاست خارجی پیروزیهای درخشانی را کسب کرد. دوره تامار آن موفقیتهای را که گرجستان در زمان داویت بدست آورده بود ادامه داد. دوره داویت و تامار در تاریخ گرجستان عصر طلایی نامیده میشود.
در
پادشاهی تامار چندین بار لشکر گرجستان با ائتلاف ترکها که نمیتوانست قوی شدن
گرجستان را بپذیرد در گیر شد. از این لحاظ جنگهای شامکور (سال
1195)و در باسیانی (سال ۱۲۰۴۹) قابل ذکر است که
با پیروزی گرجیها خاتمه یافت.
با این پیروزیها قلمرو گرجستان گسترده شده از نیکوپسیا تا دربند امنیت کامل مرز جنوب را تأمین کرد بعداً ملکه تامار توجه خود را به ساخود را به سواحل دریای سیاه معطوف کرد: لازیکا سینوپ و ترابوزان را تصرف کرد. از این کشورها شاهنشین ترابوزان را به وجود آورد که در رأس آن خویشاوند باگراتیونی ها الکس یکم ترابوزان را قرار داد. در دربار امپراتوری ترابوزان دو خط مشی سیاسی و گرایش فرهنگی گرجی و بیزانس به طور مشخص وجود داشت.
گرجستان دورهٔ تامار همراه با موفقیت سیاسی راه اعتلای اقتصادی را ادامه میداد: کشاورزی، تجارت، صنایع دستی، نقاشی، جواهرسازی (بکا وبشکن اوپی زاریها) معماری (واردزیا، ایکورتا، صومعه لورجی، بتانیا و کواتاخوی) بیشتر و بیشتر توسعه مییافت. ملکه تامار به مراکز فرهنگی آموزشی داخلی توجه زیاد میکرد و برای آنها وقف میفرستاد. ادبیات غیر مذهبی و فلسفه به بزرگترین موفقیت خود رسید. در جهانبینی این دوره بشردوستی مهمترین نقش را ایفا میکرد (نمود آشکار آن حماسهٔ پلنگینه پوش است) که به دانشمندان امکان داد در ادبیات و فرهنگ نشانهای رنسانس را ببیند، طوری که میتوان گفت رنسانس گرجی از رنسانس اروپایی تقریباً یک قرن و نیم پیشی گرفت.
ملکه تامار با شایستگیهای زیاد آراسته شده بود. زنی با ظاهری عالی، با حسن اخلاق، حکمت، درایت تقدس، و خیرات متمایز بود. تامار به کلیسای ارتدکس خدمت بزرگی کرد که او را تامار مقدس شناخت و چهارمین جزء تثلیث(پدر، پسر، روحالقدس) دانست و در تقویم کلیسا روز اول (۱۴) ماه مه را به عنوان یادبود او ثبت کرد. در اندیشه مردم گرجی تامار شخصیت مافوق بشری است که یادش را با احترام فراوان و محبت نگهداری میکنند.
میگم این ملکه تامار چه قیافه آشنایی داره! انگار قبلاً یه جایی دیدمش :))