ملکه پوران دخت
ملکه پوران دخت پادشاه ایران و دختر خسرو پرویز ساسانی بود. خسرو پرویز جدا از شیرویه، دو دختر داشت. یکی را پوران دخت و دیگری آزرمی دخت نام بود. پوران دخت از آزرمی دخت بزرگ تر بود که پس از شیرویه به پادشاهی ایران رسید. این دو خواهر ،بسیار دانشمند و پارسا بودند. پس از آن که شیرویه افزونی از پسران خاندان ساسان را کشت تا کسی در این خاندان دشمن او نشود این دو خواهر به نزد او آمدند و به اندرزگویی برخاسته و به او چنین گفتند:
«و چون شیرویه برادران بکشت،هیچ فرزندی از پرویز نمانده بود مگر دو دختر: یکی نام بوران (پوران دخت) و یکی آزرمی دخت. و هر دو دختر پرویز بودند ،و بوران دخت مهتر بود و آزرمی دخت آن بود که پدر رستم (فرخ هرمز) را بکشت؛ و رستم آن بود که یزدجرد(یزدگرد) شهریار را او به ملک بنشاند. و این یزدجرد بن شهریار بن پرویز به روزگار خلیفه دوم بود، و این قصه را به جایگاه خویش یاد کنیم. پس این دو خواهر، پیش شیرویه آمدند و او را بسیار ملامت کردند و گفتند :حرص تو به ملک اندر بدان جای رسید که پدر را بکشتی و همه برادران را بکشتی و این همه به سه چهار ماه اندر بکردی، و این بدان امید کردی که جاودان ملک بر تو بماند ،و اگر چه تو بسیار بمانی آخر هم بمیری، خدای تعالی تو را از این ملک برخورداری مدهد. او را ملامت کردند و نفرین کردند. و او بیمار شد و به تن خویش اندر ماند و از ملک هیچ بهره نیافت ،و تمامی هفت ماه بزیست،پس بمرد. و او را پسری ماند هفت ساله و نیز گویند یک ساله. نام وی (اردشیر بن شیروی) مردمان او را به ملک بنشاندند» تاریخ نامه طبری،ج2 ،ص 843-842
پادشاهی پوران دخت که آغازش
پس از اردشیر پور شیرویه که کودکی هفت ساله بود ،روزگاری را می پیمود که
سست بنیادی شیرازه شاهی خاندان ساسان آشکار می شد و چند شاهزاده نامزد شاهی
شده بود که چون برازندگی این پایگاه را نداشتند از پادشاهی کنار نهاده می
شدند و پوران دخت از همه برکنار شدگان بهتر و مهتر بوده است.
به گزارش طبری ملکه پوران، فسفرخ را که با دسیسهچینی شهروراز از پای درآورده بود، پایگاه وزارت به وزرگ فرمدار بخشید. بنا به گزارش دیگری، گمان بر این است که بوران ادارهٔ کارهای پادشاهی را به فرخ هرمزد، شاهزاده آذربایجان سپرده باشد
در نامه ای که به سپاه فرستاد چنین نوشته بود:
«این پادشاهی نه به مردی نگاه توان داشتن، و نه به مال که به پیروزی حق سبحانه و تعالی است، و ملک به عدل و سیاست پادشاه نگاه توان داشت و سپاه دشمن را نتوان شکستن مگر به عطا دادن سپاه، و سپاه را نتوان داشتن مگر به عدل و داد و انصاف. چون پادشاه دادگر بود، ملک را بتواند داشتن، و اگر مرد بود و اگر زن. و من امیدوارم که شما به عطا دادن و عدل و داد فرمودن از من آن بینید که از هیچ مرد ندیده اید و بفرمود که هرچه در ولایت بر مردمان آن روزگار پرویز از بقایای خراج مانده بود همه را بیفکندند و آن دفتر ها بشستند و داد و عدل بگسترانید چنان که به هیچ روزگار ندیده بودند.»تاریخ بلعمی
برجسته ترین رخداد دوره پادشاهی بوران، فرستادن سفیرانی به پیشوایی جاثلیق ایشوعیب سوم به همراه دیگر بزرگان کلبسای ایران به دربار امپراتور روم، هراکلیوس بوده است. این گروه نمایندگان بوران، برای پیمان آشتی بین ایران و روم فرستاده شده بودند. چنین پیداست که این جریان به بازپس فرستادن چلیپای مسیح به هراکلیوس انجامیده است.
برخی از مورخان دوران
اسلامی از دادگستری و پارسایی و آبرو داری پوران دخت یاد کرده اندو نوشته
اند که این شهبانو ،رو پوشیده و پشت پرده با بزرگان و سران کشوری و لشکری
سخن می گفت و ارمغانی چند برای پیامبر اسلام(ص) فرستاد که آن حضرت ارمغانها را
پذیرفتند.
وی که زنی دور اندیش و با فرهنگ و پارسا بود به سال 629 میلادی درگذشت. وی در حدود یک سال و چهار ماه یا یک سال و شش ماه و به روایتی دیگر دو سال پادشاه بود.
برگرفته از کتاب ابر زنان ایران نوشته نور محمد مجیدی کرایی