سقوط اجسام و تلسکوپ
در واقع در دوره رنسانس به جز گالیله (1564-1642)،ستاره شناس و ریاضیدان ایتالیایی، دیگر کسی مدافع کوپرنیکانیسم نبود. نامه کپلر هنگامی به دست گالیله رسید که او به ستاره شناسی علاقه مند شده بود. تا آن زمان ،نیروی این ایتالیایی صرف یک سلسله آزمایش درباره ی سقوط اجسام شده بود، که اولین بار آن ها ر در سال 1591 در کتابش به نام در باب حر کت توصیف کرد . گالیله نشان داد که اجسام سنگین و سبک با سرعتی برابر سقوط می کنند. این نتیجه گیری طوفانی از انتقاد را توسط بسیاری از فیلسوفان ضد گالیله بر انگیخت؛ زیرا نتیجه گیری گالیله ،درست بر خلاف ادعای ارسطو بود . با این حال گالیله به آن چه فرانسیس بیکن حدود یک و نیم دهه پیش گفته بود عمل کی کرد:«خود پدیده ها را بررسی کنید. برای همیشه تابع یک شخص نباشید.»
اما مطالعه آسمان دشوار تر بود. چشم انسان تنها مقدار اندکی از آن را می دید.به دلیل همین محدودیت، در پایان قرن شانزدهم، مدارک کمی در تایید فرضیه کوپرنیک وجود داشت. در سال 1608 با اختراع تلسکوپ در سرزمین های پست، این مقوله به سرعت متحول شد.اگر چه اعتبار این اختراع را معمولا به هانس لیپرشی عدسی ساز نسبت می دهند، اما چند نفر هم زمان به این فکر رسیده بودند.
گالیله به سرعت به اهمیت تلسکوپ در مشاهدات اخترشناسی پی برد و به این ترتیب تلسکوپ خودش را ساخت. در اواخر سال 1609، او ابزار جدیدش را به سوی آسمان گرفت ، یکی از اولین اکتشافات او کشف وجود کوه ها، دره ها و دهانه های آتش فشانی بر سطح ماه بود.
این کشف سبب خشنودی وی شد و یکی دیگر از ادعا های نجومی را مبنی بر این که اجسام آسمانی صاف هستند و هیچ نقص یا لکه ای در آن ها وجود ندارد، رد کرد.
دومین کشف بزرگ گالیله بیش از پیش خرسندش کرد و او را در برابر منتقدان کوپرنیکانیسم تجهیز کرد.در اوایل سال 1610 ، او چهار قمر بزرگ سیاره مشتری را رصد کرد. منتقدین کوپرنیک می خواستند بدانند که چرا هنگامی که زمین به دور خورشید می گردد، ماه را پشت سر نمی گذارد.
اگرچه گالیله هنوز نمی توانست علت حفظ فاصله زمین
و ماه را توضیح دهد، با این حال می توانست به یک سیاره ی متحرک شناخته شده
یعنی مشتری و قمر هایش اشاره کند.
محاوره و محاکمه
گالیله به بحث و طرفداری جدی از اندیشه های کوپرنیک ادامه داد و به اندرز دوستانش مبنی بر پنهان نگه داشتن اندیشه هایش توجه نکرد. این توصیه از آن رو بود که توضیح ها و تفسیر های وی برایش دشمنان مقتدری به خصوص در بین طرفداران ارسطو به وجود می آورد. در سال 1632، گالیله کتابی تحت عنوان"محاوره درباره ی دو منظومه بزرگ جهان" منتشر کرد که آشکارا علاقه و توجهش را به کوپرنیکانیسم و مخالفتش را با طرفداران ارسطو نشان می داد. طرفداران ارسطو در کلیسا پاپ را متقاعد کردند که گالیله به ارسطو ، که آثارش از مدت ها پیش قسمت مهمی از تعالیم کایسا بود، حمله کرده است و این به مثابه حمله به مذهب کاتولیک است. آن ها تاکید داشتند که چون کتاب «محاوره ...»به زبان ایتالیایی نوشته شده است و نه زبان لاتین، مخاطبین بالقوه زیادی دارد و در واقع خطری بالقوه برای کلیسا محسوب می شود.
پاپ شش ماه بعد از انتشار کتاب«محاوره ...»،نشر آن را متوقف کرد و گالیله برای محاکمه به دادگاه برده شد و در پایان آن ،این دانشمند افکار کوپرنیک را در محضر عموم تکذیب است . در غیر این صورت ،راهی به جز مرگ وجود نداشت. گالیله با آن که مجبور شده بود اندیشه هایش را انکار کند ،هیچ گاه اعتقادش را به نظام کوپرنیک از دست نداد و سایر منجمین دوره رنسانس نیز مشاهداتی را انجام دادند که به تدریج به پذیرش نظریه گردش زمین و ثابت بودن خورشید منجر شد.
نتایجی که کوپرنیک ،براهه، کپلر و گالیله به دست آوردند حاصل مطالعات خستگی ناپذیر ایشان بود و در مورد گالیله معمولا شامل آزمایش ها و ثبت دقیق نتایج بود. برای مثال ،موفقیت گالیله در مورد سقوط اجسام به واسطه ثبت دقیق فواصل و زمان سقوط اجسام ممکن شد. گالیله از اطلاعات حاصل از این یادداشت ها استفاده کرد تا رابطه ریاضی موجود در آزمایش هایش را کشف کند. کوپرنیک ،برهه و کپلر نیز محاسبات مشابهی انجام دادند و به این ترتیب آن ها همراه با گالیله به خلق دانش نوین کمک کردند.
گالیله
گالیله در سمت راست در کنار ابن هیثم