خودم و خودش

دریچه ای به سوی تاریخ

خودم و خودش

دریچه ای به سوی تاریخ

خودم و خودش

زیر باران باید رفت ...
دوست را زیر باران باید دید ...
عشق را زیر باران باید جست ...
هر کجا هستم باشم ...
آسمان مال من است ...
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است ...
هر کجا هستم باشم ...
آسمان مال من است ...
حنجره فکر هوا عشق زمین "مال من است....

طبقه بندی موضوعی

۱۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

۱۸مرداد

ما دوازده ماه در طول یک سال داریم که هر یک نامی خاص دارد.

دوازده ماه هر سال ما،هر یک بر اساس یکی از امشاسپندان و ایزدان زردشتی است.در تاریخ ایران باستان مردمان ما هریک از این ایزدان و امشاسپندان را نمادی از اهوره مزدا می دانستند.نام برخی از این ماه ها طی گذشت زمان دچار تغییر و تحولاتی شده است.

هر ماه سال به نام یکی از ایزدان بزرگ خوانده می شد.

1.فروردین:فروردین از نیرو های مینویی انسان و همان فروهر است.زنان و مردان پرهیزگار،دارای نیروی فروشی(فروهر)یا فروردند.آنان وظایف گوناگونی هم چون ستیز با اهریمن،برکت بخشیدن و همکاری با اهوره مزدا در نگاه داری جهان بر عهده دارند.

2.اردوهشت(اردیبهشت):اردوهشت نام یکی از امشاسپندان و به معنای بهترین راستی و پرهیزگاری است. اهوره مزدا پدر اوست و او را از نیروی خرد خویش آفریده است.اردیبهشت نگهبان مرغزار ها است.اهوره مزدا به هنگام آفرینش،به یاری او گیاهان را رویانید.

3.خورداد(خرداد):خورداد نام یکی از امشاسپندان و به معنای یکپارچگی و کمال است.او نگهبان آب ها است و همراه امرداد(مرداد)بر تشنگی و گرسنگی چیره می شود.خرداد سرور ماه ها و سال ها و روز ها است.

4.تیر:همان ایزد تیشتر،ایزد باران آور و پرورش دهنده ی آفریدگان است.

۱۸مرداد


بخشی از موفقیت کوروش کبیر را به توجه او به بهزیستی کسانی که بر آن ها چیره می شد نسبت داده اند. تاریخ نگاران یونانی دلسوزی و شفقت او را یاد آور شده اند،اما تنها در سال 1878 بود که یک کشف باستان شناسی بر اعتبار این متون ادبی افزود.باستان شناسان بریتانیایی به هنگام کند و کاو در بابل به یک لوح استوانه ای شکل گلی به طول بیست و سه و قطر ده سانتیمتر برخوردند که متنی به خط میخی بر آن حک شده بود. ترجمه این لوح نامعمول شرح رفتار کوروش را با بابلیان پس از چیرگی بر آن ها آشکار کرد.بخشی از ترجمه ی این لوح گلی ،که در وبسایت فارسی نت آمده،چنین است:

منم کوروش،شاه جهان،شاه بزرگ،شاه توانمند،شاه بابل... .هنگامی که من با همدلی وارد بابل شدم،... .سپاهیان بی شمارم به جنب و جوش در آمدند اما من به هیچ یک اجازه ندادم در سرزمین سومر و اکد ایجاد وحشت کند.نیاز های بابل و همه عبادتگاه های آن را در نظر گرفتم تا به رفاه و بهزیستی آن ها یاری رسانم.بند اسارت نازیبنده را از اهالی بابل بر داشتم.خانه های مخروبه آن ها را بازسازی کردم.به بدبختی هایشان پایان دادم... .همه ساکنان را گرد هم آوردم و خانه هایشان را به آن ها باز گرداندم... .باشد که همه خدایانی که من در عبادتگاه هایشان جا داده ام  رزانه برایم دعا کنند،شاید که روزگارم دراز...

متاسفانه قسمت هایی از کتیبه از بین رفته و ترجمه ی آن امکان پذیر نیست.

۱۸مرداد

کد ناپلئون یا قانون مدنی فرانسه،مجموعه مدونی از مقررات قانونی است که پایه ی حقوق مدنی فرانسه را تشکیل می دهد.این قانون زیر نظر امپراطور فرانسه،ناپلئون بناپارت،در سال1804 تنظیم و تصویب گردید و اگرچه در آن زمان اولین قانون مدنی نبود که در اروپا تنظیم شده باشد،اما اساس حقوق مدنی در کشور های پیرو حقوق نوشته امروز است و بیشتر قوانین مدنی دنیا تحت تاثیر آن تنظیم شده اند.

ناپلئون بناپارت حقوقدانانی را که از هر حیث واجد صلاحیت باشند را انتخاب و مامور به تدوین قانون مدنی فرانسه نمود.او برای نشان دادن علاقه ی خود و اهمیت موضوع،در جلسات مذاکره و بحث آن ها حاضر می شد.او نتیجه ی کار گروه مزبور را از کشورگشایی های خود مهم تر و موثر تر می دانست.آن ها نه تنها قانون مزبور را بر اساس مبانی حقوقی«رومی-ژرمنی»و ارزش های جامعه فرانسه بنیان نهادند بلکه از حقوق دیگر کشور ها نیز بهره جستند.این قانون در سال1804 میلادی پایان یافت و در سال 1807 میلادی رسما به عنوان «کد ناپلئون»نامگذاری شد.

در فرانسه نیز از آن با عنوان یک سند افتخار و میراث ملی حراست می کنند و از تغییر و تبدیل آن حتی الامکان اجتناب می نمایند و اگر تحولات اجتماعی نیاز های جدیدی را مطرح کند،دیوان عالی آن کشور با تفسیر های مناسب از همان مواد راه حل های متناسب با نیاز های روز را استخراج می کنند.به عنوان مثال ماده ی1382 قانون مدنی فرانسه که مبنای مسئولیت مدنی را بر تقصیر نهاده از زمان ناپلئون یعنی از حدود دو قرن قبل تا کنون هیچ تغییری نکرده،در حالی که نیاز های جامعه در زمینه مسئولیت های مدنی دگرگونی بسیار پیدا کرده است و در نتیجه نظریات جدیدی از اواخر قرن نوزدهم و مخصوصا از اوایل قرن بیستم مطرح شده و دادگاه های فرانسه نیز با تفسیر های مناسب،نیاز های پیچیده و بروز جامعه پیشرفته فرانسه را حل کرده اند.

۱۷مرداد

امروز می خواهم در این پست یک مطلب مقایسه ای قرار بدهم.مقایسه ای میان دو توصیه درباره ی نحوه ی تربیت فرزندان به والدین.

توصیه های زیر به والدین برگرفته از دوموستروی،نصیحت نامه ای در امور خانه،است که در مطالب خواندنی درباره تاریخ روسیه  اثر وارن والش تجدید چاپ شده و احتمالا نوشته مشاوران ایوان مخوف است که لئو واینر آن را ترجمه کرده است.

"پسرت را در جوانی اش تنبیه کن تا دوران سالخوردگی آرامی را به تو ببخشد و موجب آرامش روحت شود.در زدن پسرت سستی نشان مده،زیرا اگر تو او را با چوب بزنی نخواهد مرد بلکه برای سلامتی اش خوب است؛چر که تو جسمش را می زنی و رو حش را از مرگ نجات می دهی.اگر پسرت را دوست داری،پی در پی او را تنبیه کن،که این بعد ها می تواند موجب شادمانی ات شود.پسرت را در کودکی اش نکوهش کن،و در دوران بزرگسالی اش شادمان باش و در میان افراد دون صفت به او افتخار کن و بگذار دشمنانت به تو حسد برند.فرزندت را با بازدارندگی های بسیار تربیت کن تا از جانب او آرامش و نعمت فراوان به چنگ آوری.به او لبخند مزن و یا با او بازی مکن،چرا که،گرچه به هنگامی که او کودک است از اندوه تو خواهد کاست،اما آن گاه که بزرگ شد بر اندوهت خواهد افزود و موجب بر آشفتگی روحت خواهد شد.در جوانی اش به او هیچ اختیار مده،بلکه به هنگامی که در حال رشد است و با یکدندگی از اطاعت تو سر باز می زند،دندان هایش را بشکن،نکند که مایه ی آزار و پریشانی روح تو،خسارت خانه ات،نابودی دارایی ات،تحقیر از جانب همسایگانت، تمسخر از سوی دشمنانت و هزینه و نگرانی از جانب اولیای امور شود."

این توصیه نامه در دوران ایوان مخوف در روسیه نوشته شده و این درحالی است که پیامبر اسلام(ص)نیز توصیه های بسیاری درباره تربیت فرزندان به امت اسلام کرده اند.

پیامبر اسلام تربیت و گروه سنی کودکان را به سه قسم تقسیم کرده اند،ایشان می فرمایند:"فرزندان در هفت سال اول امیر و پادشاه تو هستند؛در هفت سال دوم بنده ی تو هستند و در هفت ساله ی سوم وزیر و مشاور تو هستند.

۱۷مرداد

دهقانان کاترین کبیر را بیش از اکثر تزار ها دوست داشتند.کاترین،برای آن که دل آن ها را به دست آورد،غالبا از قدرت بسیارش برای کمک به افراد استفاده می کرد.گزارش زیر،بر گرفته از کتاب وینسنت کرونین به نام کاترین،از مردی است که در دربار امپراطریس کاترین کبیر خدمت می کرد.

"روزی،صبح زود،کاترین در میثدان مقابل کاخ چشمش به پیرزنی افتاد که سعی می کرد یک مرغ را بگیرد؛پیرزن به دنبال مرغ می دد و از عدم موفقیتش خسته شده بود.کاترین به پیشخدمتش گفت :«دستور بدهید به این موجود بیچاره کمک کنند و بفهمند که موضوع چیست.»تحقیق به عمل آمد و گزارش شد که نوه پیرزن کمک آشپز دربار و مرغ مال دولت بوده که داشته به سرقت می رفته.کاترین گفت:«مقرر کنید که به پیرزن برای همیشه روزی یک مرغ داده شود البته نه یک مرغ زنده بلکه آماده برای طبخ،به این ترتیب ما آن مرد جوان را از ارتکاب به جرم باز خواهیم داشت و مادر بزگ این جوان را از این تلاش آسوده خواهیم کرد.»از آن پس پیرزن مرغی را که برایش مقرر شده بود دریافت می کرد"

محبوبیت کاترین در میان مردم روسیه سبب شده بود که مردم به او لقب «مادر کوچک»را بدهند.

۱۴مرداد

آن قدر شکست خوردم که راه شکشت دادن را آموختم.

از پیروزی تا سقوط تنها یک گام فاصله است.

اگر سراسر زمین یک کشور بود،استانبول پایتخت آن بود.

تسخیر یک کشور بزرگ از تسخیر قلب کوچک یک زن آسان تر است.

دنیا از آن کسانی است که تحرک و انرژی دارند.

دستی که گهواره را تکان می دهد دنیا را تکان می دهد.

مردم از ترس شکست می بازند.

تدبیر همیشه بر شمشیر غالب است.

کم دانستن و زیاد حرف زدن مانند کم داشتن و زیاد خرج کردن است.

نا امیدی اولین قدمی است که شخص به سوی گور بر می دارد.

در دنیا تنها باید از یک چیز ترسید و آن چیز همان ترس است.

اولین شرط پیروزی شهامت و بی باکی است.

درد ها و رنج ها ذهن انسان را قوی می سازد.

کسی که می ترسد شکست بخورد حتما شکست می خورد.

یک روز زندگی پر غوغا و در شهرت و افتخار بهتر از صد سال گمنامی است.

فداکاری در راه وطن از تمام فضیلت ها برتر است.

حرفی رو بزن که بتونی بنویسیش،چیزی رو بنویس که بتونی امضا کنی و چیزی رو امضا کن که بتونی پاش بایستی.

پیروزی نصیب کسانی می شود که استقامت دارند.

همه کسانی که با تو می خندند دوست تو نیستند.

دانشمندان همچون شهاب هستند که جهان را با نورشان روشن می کنند اما خود در آسمان می سوزند.


۱۳مرداد
ناپلئون پس از فتح مصر برای مدتی در مصر اقامت کرد.
در آن هنگام بیشتر مردم مصر معتقد بودند که ناپلئون مسلمان شده است.او هم از این شایعه بدش نمی آمد و آن را تکذیب نمی نمود زیرا از آن اغراض سیاسی خود را تامین می کرد.
به گزارش نامه نیوز و به نقل از تبیان،متن زیر مقاله ای است تحت عنوان"عقیده ناپلئون درباره اسلام" که درباره نگاه ناپلئون بناپارت،امپراطور فرانسه نسبت به آیین های آسمانی به خصوص دین اسلام،در یکم آذر1327 در شماره 219 مجله آیین اسلام به چاپ رسیده است.متن زیر افزون بر اطلاعات تاریخی چند نکته ی مهم را در بر دارد که می تواند وضعیت سال های دهه 20 ایران را نشان دهد.
در این مقاله،نویسنده تلاش دارد که کار آمدی و مقبولیت اسلام را در پرتو تایید یکی از شخصیت های مطرح تاریخی اثبات کند.
ناپلئون بناپارت در باره ادیان الهی می گوید:"تمام ادیان خوب است ولی دین اسلام به عقل و مذاق بشر از همه نزدیک تر و قابل قبول تر است"این شخص که یکی از رجال تاریخی عالم است تا هنگامی که به امپراطوری نرسیده بود سبت به اسلام تمایل زیادی اظهار می داشت.ناپلئون یکی از فاتحین مصر است و پس از آن که این کشور را از امرا"ممالیک"گرفت،در حدود سه سال در آن جا بود و اساس بیداری مصر از اوست.ناپلئون می خواست امپراطوری عظیم اسلامی را زنده کند و دوباره مسلمین را زیر پرچم واحدی در آورد.تاریخ گذشه و عظمت اسلام او را خیره کرده بود و به قراری که تواریخ نقل می کنند،قبل از آن که مله خود را به مصر آغاز کند راجع به اسلام تحقیقاتی کرده و به قوانین آن آشنا شده و فریفته آن احکام گردیده و اثر این علاقه در موقع قانون گذاری او ظاهر شده است،زیرا در آن قوانین از احکام و شریعت اسلام استفاده های زیادی کرده است.
در مصر با علما ی مسلمین فوق العاده خوش رفتاری می کرد و مخصوصا با رئیس جامع ازهر مراوده داشت.در خطابه های خود همیشه می گفت ما مسلمانان(یعنی خود را نیز با سایرین مسلمان به حساب می آورد)در مراسلات و احکامی که صادر می کرد اغلب شهادتین را در صدر آن قرار می داد.در مجالس،در هنگام مباحثه و گفت و گو گاهی می گفت:"بر پیامبر درود بفرستید"با روحانیون درباره دین اسلام صحبت می کرد و خود را طرفدار آن قرار می داد تا جایی که این رفتار ها موجب ترویج این شایعه که ژنرال ناپلئون بناپارت مسلمان شده است،شد.آری در آن هنگام بیشتر مردم مصر معتقد بودند که ناپلئون مسلمان شده است.او هم از این شایعا بدش نمی آمد چرا که از آن اغراض سیاسی خود را تامین می کرد.
مورخین آن صر و عصر تالیه نیز تا حدی به این شایعات متمایل شده اند و دلایل و مدارکی را دال بر مسلمان شدن ناپلئون ارائه داده اند اما حقیقت این است که ناپلئون هرگز مسلمان نشده بود و در آن وقت که در مصر بود و هنوز خواب های شیرین امپراطوری فرانسه و تسلط بر اروپا را ندیده بود و آن خیالات در ذهنش رخنه نکرده بود، جنبه جاه طلبی او این خیال را برای او ایجاد کرده بود که شرق را تصاحب کند و امپراطوری پیر و فرتوت عثمانی را منقرض نماید و به جای آن امپراطوری عظیمی که تا سواحل خلیج فارس امتداد داشته باشد به وجود آورد و پایتخت آن را در قاهره قرار دهد و خودش با عنوان امپراطوری اسلام  بر اریکه حکم تکیه زند و به فتوحات خود ادامه دهد و هندوستان را از انگلیسی ها انتزاع نماید.
۰۱مرداد

این مدل ها توسط جرج استوارت ساخته شده و همگی بر اساس نقاشی ها و عکس های به جامانده از این اشخاص ساخته شده اند.

کاترین کبیر(امپراطریس کاترین دوم روسیه)